یکشنبه ۱۴ آبان ۹۶ | ۲۰:۲۴ ۳,۲۴۰ بازديد
تا خیمهی تقرّب تو پر کشیده ایم
تو نور محض و ما ز تبار سپیده ایم
آقا اگر «مَصارِعُ عُشّاق» کربلاست
در عاشقی به منزل آخر رسیده ایم
با عطر سیب پیرهنت مست می شویم
شیدائی قبیلهی عشق و عقیده ایم
دل بر شکوه جنت الاعلی نبسته ایم
وقتی بهشت را به نگاه تو دیده ایم

در بذل جان به راه تو مشتاق تر ز هم
عشق تو را به قیمت جان ها خریده ایم
لب تشنه ایم و در صف پیکار میرویم
وقتی که چشمه چشمه حقیقت چشیده ایم
کی دست میکشیم از این طوف عاشقی؟
با آنکه صد جراحت شمشیر دیده ایم
جان میدهیم و یک سر مویت نمیدهیم
در کربلا حماسهي عشق آفریده ایم
هفتاد و دو صحیفهي با خون نوشته ایم
هفتاد و دو کتیبهي در خون تپیده ایم
در جسم ما هنوز تب جانفشانی است
«هَل مِن مُعِین» بی کسی ات را شنیده ایم
خورشید نیزه ها شدی و در هوای تو
بر روی نیزه مثل ستاره دمیده ایم
آری زندگی زیباست
شاید عشق بتونه...
این سنگ خدایان که تبر می شکند
مگذار دیگران نام تو را..
بین عشق من ....
تنهایی..
متن اهنگ یادت بودم یادم نبودی ای یار سهراب اسدی
دنیای این روزای من
مرگ من
شعر عاشقانه دستم را بگیر
دل نوشته عاشقانه
متن ترانه من یه حس عاشقانه در تو