دنیای این روزای من همقد تنپوشم شده
انقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده
دنیای این روزای من درگیر تنهایی شده
تنها مدارا میکنیم، دنیا عجب جایی شده
هر شب تو رویای خودم آغوشتو تن میکنم
آیندهی این خونه رو با شمع روشن میکنم
دنیای این روزای من همقد تنپوشم شده
انقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده
دنیای این روزای من درگیر تنهایی شده
تنها مدارا میکنیم، دنیا عجب جایی شده
هر شب تو رویای خودم آغوشتو تن میکنم
آیندهی این خونه رو با شمع روشن میکنم
من یه حسه عاشقانه در تو , تو یه عشقه جاودانه در من
من بی بالو پرم بدونه رویات بی تاجه سرم بدونه دنیات
من با تو خوشم که بیقراره دلم من با تو خوشم آروم نداره دلم بیقرارتم یار
من با تو خوشم که بیقراره دلم من با تو خوشم آروم نداره دلم بیقرارتم یار
وای وای وای دله من شده عاشقه نگاهش وای که نمیدونستم میشم پریشونه چشاش
وای وای وای دله من شده دیوونه ی اون دله دیوونه ی من اسیر مست موی اون
عاشقان بیقرار یکدگرند
همه اسفند نار یکدگرند
فرق بین علی و زهرا نیست
این دو آیینهدار یکدگرند
مرگ من روزی فرا خواهد رسید
در بهاری روشن از امواج نور
در زمستانی غبارآلود و دور
یا خزانی خالی از فریاد و شور
مرگ من روزی فرا خواهد رسید
روزی از این تلخ و شیرین روزها
روز پوچی همچو روزان دگر
سایهای ز امروزها، دیروزها